هیجان زدم و کمی بغض دارم. بنا بر این بود که زود بخوابم تا فردا صبح زود بیدار شم و راهی کوه بشیم، با شری و پارسا. چن ماه پیش این موقع من داشتم به نشست آسیب شناختی تئاتر فکر میکردم و حجم عظیم تجربه های بدست اومده از اونجا و شاید داشتم پیج افرادی که اونجا توجهم بهشون جلب شده بود رو پیگیری میکردم. از همین چیزا بود که به همایون رسیدم. همایون از دست رفته. همایونی که سرنوشتش تو قصۀ من، مو به مو عین بقیه پیش رفت. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مظنه ی قیمت طلا اجناس فوق العاده خرید اینترنتی مجله فارسی - مجله جالب و خواندنی موسسه فیلمسازی عرصه سیمرغ دندانسازی و دندانپزشکی محلات پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان طب روحانی و قرانی یوسف با بهره گیری از قران و علوم غریبه راهنمای جهیزیه فودلند کیش