کاش وسط افسردگیِ رخنه کرده تو اعماق سلول های غمگیت مغزت، یه جای کوچیک، اندازه یه نقطه، برای درک کردن من پیدا میشد تا مجبور نمی شدیم تنهایی تو دو گوشۀ مختلف از خونه گریه کنیم و دست بذاریم روی قلب دردناکمون. کاش بیشتر بهم نزدیک میشدی، که در جواب تلاش های معصومانه و در عین حال احمقانت برای آروم کردنم، بهت بد و بیراه نمیگفتم و فقط پناه میاوردم به آغوشت. کاش نیاز به اینهمه رنج کشیدن نبود، کاش اینهمه درد نبود، کاش زخما رو با هم شریک میشدیم. منبع
درباره این سایت